جریان مرد مدعی زور و بازو را شنیده اید، که برای نشان دادن قدرت خود تصمیم به خالکوبی نقش شیر روی بازویش گرفت. اما تا دلاک سوزن اول را روی بازوی مرد فرو کرد فریاد وی در آمد که این کجاست که خالکوبی آن اینقدر درد دارد. دلاک گفت این اول کار است و از دم شروع کرده ام. گفت آخر مرد حسابی حالا برای یک شیر به این گندگی این دم چه اهمیتی دارد که دست ما را آزرده می کنی. دلاک گفت باشد و تا دوباره سوزن فرو کرد، باز هم آه و فغان مرد بلند شد که این دیگر کجای شیر است. دلاک گفت یالش است. همان موهای پر پشت و پر هیبت شیر جنگل. مرد عجز و لابه اش افزون شد که حالا مگر این شیر اگر یال نداشته باشد شیر نمی شود؟ دلاک گفت چرا، شیر بی یال هم وجود دارد. باشد؛از جای دیگر شروع می کنم. اما باز سوزن فرو کردن همان و فریاد مرد به فلک رفتن که اینجای شیر هم را بگذار که به درد کشیدن آن نمی ارزد. برو از جای مهمتر.....
برای دیدن مطالب مرتبط اینجا را گلیک کنید
برای دیدن بقیه مطالب اینجا را کلیک کنید